معنی کنایه از بدخلقی کردن
لغت نامه دهخدا
حل جدول
گوشت تلخی کردن
مثل بدخلقی کردن
گوشت تلخی کردن
ترشرویی و بدخلقی
اخم و تخم
گوشت تلخی کردن
کنایه از بدخلقی کردن
کنایه از محکم کردن
چهارمیخه کردن
کنایه از اخم کردن
ابرو ترش کردن
مترادف و متضاد زبان فارسی
بداخلاقی، بدخویی، ترشرویی، تندخلقی،
(متضاد) خوشخویی، خوشخلقی، خوشرویی
فارسی به ایتالیایی
malumore
واژه پیشنهادی
چاخان کردن
کنایه از پایداری کردن
استقامت کردن
کنایه از آلوده کردن
گل کردن
کنایه از فراموش کردن
نام گم کردن
کنایه از یکجا کردن
یک کاسه کردن
معادل ابجد
1114